دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم چه دلیلی دارد که اکثر ما انسانها،موانع را یک فرصت نمیشماریم؟چرا این گروه هایی که به آنها اشاره کردیم، برای غلبه بر محدودیت های ذهنی شان نیاز به انجام تکالیف درسی داشتند؟هیچ محدودیتی برای انجام کاری و ایجاد خالقیت برای رسیدن به اهدافمان وجود ندارد. محدودیت، در واقع از باورهای غلط ما بوجود می آیند. از کودکی اینطور یاد گرفتیم که دائمأ از مشکالت شکوه و ناله کنیم و از رویارویی با آنها دوری کنیم. چند وقت پیش در جلسه ای که در آن باید برای تعدادی از مدیران اجرایی سخنرانی میکردم،یک ویدئویی کوتاه از تمرینات نوآوری هایم به نمایش گذاشتم. چند ساعت بعد از آن یکی از همان مدیران پیش من آمد و با لحنی تأسف بار گفت:ای کاش به دوران دانشجویی ام برمیگشتم و با مسائل مقابله میکردم و قوه خالقانه ام را بکار میگرفتم. به او نگاه مهربانانه ای کردم و گفتم:دوست خوبم ما هنوزهم با مشکالتی در زندگیمان روبرو میشویم که میتواند قوه تخیل ما را به چالش کشیده و تقویت کند. او متوجه نبود که ما در تمام زندگیمان با این مفاهیم ارتباط داریم.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
او فکر میکرد، این ها فقط در طی دوران دانشجویی اتفاق می افتد. باید بدانیم این طرز تفکر اشتباه است و ما هرروز میتوانیم خود را به چالش بکشیم ، از چشم اندازهای متفاوت به اوضاع و شرایط نگاه کنیم و مسائل را از زاویه های مختلفی بررسی کنیم. ما انسانها هرچقدر بیشتر با مشکالت روزمره خود دست و پنجه نرم کنیم،مهارت و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و بهتر میتوانیم مشکالت را یک فرصت برای پیشرفت و خالقیت به حساب بیاوریم.
بهتر است بگوییم، نگرش درست بهترین راه برای تحقق اهداف و رویاهایمان است. اگر درباره زندگی کارآفرینان تحقیق کنیم، متوجه میشویم که آنها هنگام برخورد با موانع به تمام فرضیه های از پیش تعیین شده شان، خط کشیده و مستقیم و بدون واسطه با آنها مقابله میکنند. 11 میتوانم جف هاوکینز، مخترع کامپیوتر کوچکی بنام پالم پایلت را مثال بزنم.او با این کار تحولی بزرگ در برنامه ریزی و سازماندهی زندگی مردم ایجاد کرد. جف به فکر درست کردن کامپیوتر شخصی که بتواند به راحتی در اختیار مردم قرار بگیرد، افتاد. اما او برای تحقق دادن به خالقیتش و رسیدن به هدفش با مشکالت بزرگ و کوچک بی پایانی روبرو شد.
او بعدها در مقاله هایش اظهار داشت، که برای رسیدن به هدف و رویاها و پیوستن به جمع مبتکران باید با سماجت واستقامت پیش رفت و با پیدا کردن راه های خالقانه مشکالت را از پای درآورد. جف از همان اول برای انجام کارش با مشکل روبروشد. وقتی شرکت پالم، نخستین محصولش زومر را به بازار عرضه کرد با شکستی بزرگ روبرو شد. اما جف و همکارانش به جای عقب نشینی کردن با افرادی که محصول آنها و همچنین محصول رقیبشان یعنی اپل نیوتن را خریداری کرده بودن، تماس گرفتند و از آنها درباره انتظاراتی که از این محصول داشتند پرسیدند. خریداران به آنها گفتند که توقع داشتند این دستگاه عالوه بر سازماندهی برنامه های پیچیده، برنامه هایی را که در سالنامه های مختلف نوشته اند را نیز در یک سالنامه متمرکز کند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
این باعث شد که جف تصمیم بگیرد محصولش را به جای رقابت با محصوالت کامپیوتری رایج در بازار با سالنامه های کاغذی رقابت دهد. این بازخورد اولیه او اگر چه کامال متفاوت با فرضیه های اولیه او بود اما ،اطالعات مفیدی برای ایجاد طرح جدید پالم پایلت در اختیار او گذاشت.جف و دوستانش در ادامه مسیرشان با مشکالت دیگری روبرو شدند. آنها باید تعیین میکردند که کاربران چگونه اطالعات شان را در این دستگاه کوچک و جدید وارد کنند. در مرحله اول جف خودکاری را برای انجام این کار انتخاب کرد، او فکر میکرد خودکاری مخصوص میتواند اطالعات را به ورودی بدهد و با تغییر صفحه کلیدی کوچک میتوان فرایند نوشتن را طبیعی کرد.اما آن موقع هنوز برنامه های تشخیص دست خط هنوز به اندازه کافی به روز نشده بود. دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم به همین منظور جف و یارانش یک زبان نوشتاری جدید بنام گرافیتی را که تشخیص آن برای کامپیوتر راحت بود ، ابداع کردند. اما بازهم با مشکلی دیگر مواجه شدند. کارمندان شرکت میلی به استفاده از این دست خط از خود نشان ندادند. جف به گمان اینکه باالخره کارمندان روش استفاده از آن را یاد میگیرند و متوجه صرفه جویی در زمان میشوند،از انجام اینکار پشیمان نبود.
گرافیتی یک ابتکار اولیه بود. زیرا تمام قوانین حاکم بر دنیای کامپیوتر را به چالش کشید و کمک بزرگی به تمام جامعه کرد. جف هاوکینز نمونه فردی است که برای رفع موانع بر سرراهش، به آنها با زاویه ای متفاوت نگاه کرد. آخرین ابتکار او شرکتی بنام نومنتا بود که برمبنای نظریه هایش درباره چگونگی کارکرد مغز انسان ساخته شد. جف سالهای زیادی را بر روی عصب 12 شناسی تحقیق و مطالعه کرد تا به چگونگی کارکرد مغز انسان پی برد. نتیجه مطالعات او این بود که به دیگران نشان دهد نئوکورتکس یعنی جدیدترین بخش مغز انسان چگونه کار میکند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم او در کتابش ، بنام "درباره هوش" چگونگی پردازش اطالعات توسط نئوکورتکس را به خوبی توضیح داده است.او بعد از دستیابی به ایده های جدیدی ، تصمیم به اختراع کامپیوتر هوشمند که بتواند اطالعات را مانند مغز انسان پردازش کند، گرفت. تعداد بسیار کمی از مبتکران توانسته اند مانند جف با چنین شور و هیجانی نظریه های فوق العاده ای برای ابداع چیزهای خارق العاده ، ایجاد کنند.به ادعای جف ، هر مشکلی حل شدنی است، اگر به آن با زوایای مختلفی نگاه کنیم. حاال باید از خودمان بپرسیم، که چرا ما هرروز از فرصتهایی که بدست می آوریم استفاده نمیکنیم و از کنارشان بی تفاوت میگذریم؟پروژه ای که در دومین مسابقات نوآوری به اجرا گذاشتم، پاسخی برای این سوال است.
در این مسابقه از شرکت کنندگان خواستم، از نوارهای الستیکی ایده ای خالقانه ایجاد کنند.یکی از گروه ها ایده ای بنام " دستبندهای یادآور" را ابداع کرده بود. آنها دستبندهایی را با آن نوارها درست کرده بودند که با بستن آن به دست فرد ، به او گوشزد میکرد که کارهای عقب افتاده اش را انجام دهد. بخاطر اینکه این ایده ای هوشمندانه بود، بسیار شهرت یافت و بعد از مدتی مدلهای گوناگون آن به بازارعرضه شد. برای استفاده از این دستبندهای یادآور باید چند نکته را رعایت کرد: 1.در موقع بستن دستبند به دستتان ، باید به خودتان قول دهید که حتمأ به آن عمل کنید. 2.بعد از انجام کار عقب افتاده تان آن را از دستتان دربیاورید. 3.نتیجه کار خود را در وبسایت )Bands Do )ثبت کنید . برروی این دستبندها شماره ای درج شده تا با فشردن آن متوجه بشوید چه کارهای دیگری میتوانید با آن دستبند انجام دهید. 4.بعد از انجام کارتان دستبند را به فردی دیگر بدهید. این دستبندها به افراد انگیزه میدهد، که کارهایشان را به بعد موکول نکنند و به موقع انجام دهند.جالب اینجاست که این دستبند فقط یک نوار پالستیکی است و راحت و بی آزار است.
این نوار پالستیکی مردم را برای برطرف کردن کاستی هایشان مشتاق میکند. این طرح فقط چند روز طول کشید . اما در همین مدت کوتاه ، محشری وصف ناپذیر به پا کرد. مثال بعضی از افراد بخاطر کار، تماس با والدینشان را فراموش میکردند و این مشکل آنها برطرف شد.بعضی دیگر فراموش میکردند کارتهای تقدیر و تشکر به 13 دوستانشان بفرستند، که با بستن این دستبند این کار را به موقع انجام دادند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم فردی که برای انجام برنامه ورزشی اش امروز و فردا میکرد، پاشنه کفشش را کشید و به سمت ورزش قدم برداشت. یکی از شرکتها باالخره توانست وعده اردوی کارمندانش را عملی کند.فردی بعد از سالها به دیدن دوستان قدیمی اش رفت. بعضی دیگر هم برای کمک به خیریه و بهزیستی ها اقدام کردند. نکته قابل توجه این است که یک نوار الستیکی ، بزرگترین انگیزه ها را در بین مردم برانگیخت. این نشان میدهد، بین برنامه ریختن و انجام کاری تنها به اندازه یک تار مو فاصله است.
درصورتیکه که تفاوت در نتایج حاصله بسیار چشمگیر و تعیین کننده است. من تمرینات دیگری را نیز که شبیه به همان تمرینات قبلی با شکل و شمایل دیگری است، متحمل میکنم؛ زیرا قصد دارم با این تمرینات آنها با زاویه های مختلفی به مسائل زندگی نگاه کنند. به همین منظور یکبار از آنها خواستم به یکی از مشکالتشان در زندگی خود فکر کنند و سپس، یک شیء را در اطراف خود انتخاب کنندو ببینند که چگونه آن شیء میتواند مشکل آنها را برطرف کند. البته من خودم برای آنها هیچ شیئی را انتخاب نمیکنم و درباره مشکلشان از آنها نمیپرسم.با این حال آنها خیلی وقتها با همان اشیا راهی برای حل مشکلشان پیدا میکنند. مثالی که میخواهم برای این مورد بزنم،خانم جوانی است که تصمیم به تعویض آپارتمانش گرفته بود ولی مشکل او این بود که توانایی جابجایی مبلمان سنگین خانه اش را نداشت و بهمین دلیل تصمیم داشت آن را در آپارتمان قدیمی اش رها کند. وقتی او برای حل این مشکلش دنبال یک شیء در آنجا میگشت، ناگهان چشمش به یک جعبه نوشابه افتاد که از چند هفته پیش در آنجا بود. چند لحظه فکر کرد و سپس به سراغ کامپیوترش رفت و در آگهی این متن را نوشت که هرکسی در حمل مبلمانش به آپارتمان جدیدش به او کمک کند، یک جعبه نوشابه پاداش خواهد گرفت. این جعبه نوشابه که در گوشه ای از آپارتمان در حال خاک خوردن بود، ارزش زیادی پیدا کرد. این ایده خالقانه چطور بوجود آمد؟تنها به این دلیل که آن خانم به مشکل خود با چشم اندازی متفاوت نگاه کرد. مشکالت زیادی را میتوان به این راحتی حل و فصل کرد.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم